بشنویم همو

Asman Tahmasbi Asman Tahmasbi Asman Tahmasbi · 1403/06/12 00:52 · خواندن 1 دقیقه

نمیدونم چرا ولی خب الان اینجام و دارم تایپ میکنم.

خب نمیدونم میخوام چی بگم ولی میدونم که هزار حرف تو دلم تلنبار شده که نمیشه به زبون آورد ، شاید چون کسی نیست ک بهم گوش بده ، یاشایدم بخاطر قضاوتاشونه...

ن تنها نمیدونم چی قراره بگم بلکه نمیدونم کجای زندگیم و قراره چیکار کنم...

یه چیزیو فقط میدونم اونم اینه که از ادما و رفتاراشون خستم ، از جنگیدن با ادما (مخصوصا اونایی که دوسداری) خستم ، از اینکه چرا دارن زندگی ک خودش زهر هست و برام زهر تر میکنن....

تو میدونی چرا؟!

یه روز تو دوران بچگیم ک فکر میکردم قرار همیشه دنیام اینجوری رنگی بمونه سرنوشت یهو رنگ خاکستریشو خالی کرد رو بوم زندگیم همه چی از بین رفت ، به جایی رسیدم دیدم خانوادم نیست (نکه زنده نباشن) ولی نداشتمشون، چرا؟!!! چون پای منافع خانوادگی وسط بود....